ارتباط نیمکرههای مغز و هیجانات

بر اساس مدل جدیدی که درمورد مبنای هیجانات در مغز مطرح شدهاست، درمانهای معمول برای مشکلات شایع روانپزشکی نه تنها میتوانند ناکارآمد باشند، بلکه حتی ممکن است برای حدود ۵۰ درصد از این جمعیت آسیب به دنبال داشته باشد.
از دهه ۷۰ میلادی تاکنون صدها مطالعه این ایده را مطرح کردند که هر نیمکرهی مغز، مختص نوع خاصی از هیجانات میباشد. ارتباطات عصبی مرتبط با نزدیک شدن افراد به هم و برقراری ارتباط با جهان پیرامون در نیمکره چپ مغز قرار گرفتهاند که هیجاناتی چون شادی خشم و غرور را برمیانگیزد؛ این در حالی است که در نیمکرهی راست مغز، هیجانات مرتبط با اجتناب قرار گرفتهاند که نفرت و ترس از نمونهی این گونه هیجانات است.
هیجاناتی چون غرور در افراد چپ دست در نیمکرهی راست مغزشان قرار گرفته است. درواقع موقعیت عصبی هیجانات یک فرد به این بستگی دارد که آیا فرد چپبرتر، راستبرتر یا دوسوتوان است؛ چراکه مبنای عصبی هیجانات در قشر مغز بر اساس مبانی عصبی شکل گرفته برای حرکات است که این موضوع برخلاف نظریه قبلی است که هر نیمکره مختص نوع خاصی از هیجان میباشد.
بروکسیر محقق ارشد مطالعه در دانشگاه شیکاگو، این فرضیه را با عنوان “شمشیر و سپر” مطرح و استدلال میکند که افراد از دست غالب برای اقداماتی استفاده میکنند که باعث نزدیک شدن و برقراری ارتباط آنها با دیگر افراد میشود و از دست غیر غالب زمانی استفاده میکنند که میخواهند نسبت به شرایط بیرونی اقدامات اجتنابی و تدافعی در پیش گیرند.
این تیم مطالعاتی برای آزمون فرضیه خود، از ۲۵ شرکتکننده سالم کمک گرفتند و پژوهش را با قرار دادن جریان الکتریکی بدون درد انجام رساندند. هدف انجام این پژوهش این بود که مشخص سازند آیا میتوان هیجاناتی مثل علاقه، شور، قدرت و غرور را که مربوط به برقراری ارتباط و نزدیک شدن به دیگران است، بسته به این که کدام نیمکره برتری یافته و همچنین توجه به اینکه کدام نیمکره مغز را تحریک میکنیم، ایجاد کنیم یا نه. این آزمایش به مدت ۲۰ دقیقه طی ۵ روز انجام شد. نتایج نشان داد اعمال جریان الکتریکی در نیمکرهی برتر افراد در مقایسه با قبل از آزمایش با هیجانات مثبت بیشتری ارتباط معناداری داشته باشد.
این مطالعه اولین آزمایش انجام شده در این حیطه است که با استفاده از تصویربرداری مغزی انجام شد. این مطالعه تأییدی بر استفاده از تکنیکهای تحریک عصبی برای درمان افسردگی و اضطراب است؛ با این تفاوت که تکنیکهای معمول اغلب برای افراد متناسب با برتری در نیمکره شان استاندارد نشدهاست. البته افراد دوسوتوان قادر به تقسیم هیجانات خود در هر دو نیمکره هستند واین تحریکهای عصبی برای این گروه مشکلساز نیست.
هدف بعدی، اجرای این مطالعه در جمعیت بالینی است.
☑ لینک خبر
☑ لینک مقاله